ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ یک دیالوگ شاعرانه ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تقدیم به پاپلو نرودا
به مناسبت فرا رسیدن قرن بیست و یکم و یک شوخی نیمه جدّی با پاپلو نرودا که گفته است : " در زمانه ای که نان نیروی شگفت رسالت را از بین برده است ، سخن گفتن از درختان جنایتی است . "
گفتی : " قدوم پر میمنت قرن بیست و یکم را
شعری نثار کن ! "
گفتم : " ـ تمام ترانه های مرا
همین لحظه های پُر قار و قورِ همچون شکم ، تهی
دزدیده است . "
گفتی : " - که شعر بود . . . "
از فرط شوق
تا خواستی یا نخواستی بگوئی : " ـ درخت . . . "
گفتم : " نان
نیروی شگفتِ رسالت را از بین برده است . "
گفتی : " ـ نرودا
چنین سروده است . "
گفتم : " ـ تقلّب ، باز هم تقلّب ؟ !
این حرف را ، نرودا
از من ربوده است . " ـ
گفتی : " زمان امّا . . .
او از زمانِ پیش تری بوده است . "
گفتم : " ـ قرن بیست و یکم
برای ما شاعرانِ وفادارِ خود
گره ازمعظلِ فیزیکیِ زمان هم
گشوده است . . . "
بهار 1376 ـــ و . م . آیرو
ــــــــــــــــــــ . . . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تقدیم به او ( . . . ) که آسمان شعرش همیشه پر ستاره است .
امشب هر چه ستارۀ روشن از آسمانِ شعرت را می خواهم .
و درد ، شبی
کهکشانی از واژه های تاریک را
به آسمان شعرِ من هدیه داد
و از آن شب
تاریکترین آسمان
آسمان بی ستارۀ شعرم شد .
امشب چند ستارۀ روشن از آسمان شعرت را می خواهم .
و درد ، شبی
روبرویم نشست ـ
حتی سیگاری هم تعارف کرد .
درد می پندارد
با سیگاری که بر لبِ من می گیراند
این عمیق بی ستاره را روشن می گرداند
به خدا همیشه ، درد
دانسته فریب می دهد .
امشب فقط یک ستارۀ روشن از آسمان شعرت را می خواهم .
در قریه موشَقینِ الموت : 2 / 5 / 76 و . م . آیرو
ــــــــــــــــــــــ خداحافظ ـــــــــــــــــــــــــ
هنگامِ آخرین خدانگهدارِ بر زبان نیامده ات
با دو انگشت
پلک چشمت را بستم ؛
چرا که چشمانت، پیاپی
فریاد می کشیدند :
" ــ خدا حافظ ! "
قریۀ موشقین الموت : 2 / 5 / 76 ـ و . م . آیرو
ـــــــــــــــــــــ تاریخ ــــــــــــــــــــــــــ
از تاریخِ دیروزمان
جز دروغی به یاد نیست ،
امروز
درس دروغِ تاریخِ فردایمان را
فرا می گیریم ،
فردا ـ
تاریخ
بر سطر سطرِ دروغ
یخ می بندد .
خدایا
پس تاریخ با شکوه و باستانی ما کجاست ؟!
خدایا
اینجا ،
همین خاک غریب
که پا بر آن نهاده ام
نامش
" میهنِ " من است ؟!
13 / 5 / 76 ــ و . م . آیرو